نتایج یک مطالعه اخیر تفاوت سازمان ها را در کاربرد تجربه کاربری نشان داد. در سال های اخیر، پول زیادی برای ایجاد یا توسعه برنامه های طراحی هزینه شده است. به عنوان مثال، IBM اعلام کرد که در سال 2012، 100 میلیون دلار برای استخدام هزار طراح اختصاص داده است.
از طرفی با وجود هزینه های زیادی که برای طراحی صرف می شود، تجربه کاربری همچنان یکی از مهم ترین چالش ها و دغدغه های شرکت ها محسوب می شود. بسیاری از شرکت ها به طور مداوم عناصر طراحی خود را تغییر می دهند تا به بهترین تجربه کاربری دست یابند. به عنوان مثال، پس از تغییر طراحی دکمه FIVE که با اعتراض کاربران خود مواجه شد، توییتر در به روز رسانی های بعدی آن را به حالت قبلی خود برگرداند.
سوالی که مطرح میشود این است که آیا سازمانها و شرکتهایی که در طراحی تجربه کاربری موفق هستند، میتوانند نقشه راهی برای دیگران باشند یا فقط داستانهای موفقیت استثنایی و موردی هستند؟
Leah Buley در یک مطالعه از کارشناسان طراحی تجربه کاربری مشاوره گرفت. در یکی از سوالات این پرسشنامه که 266 طراح از طراح تجربه کاربری گرفته تا طراح ارشد در آن شرکت کردند، از آنها پرسیده شد که تاثیر تجربه کاربری در سازمانشان چقدر استراتژیک است. شرکت کنندگان در پرسشنامه نیز عددی بین یک تا پنج را انتخاب کردند که عدد 5 نشانه تاثیر زیاد و عدد 1 نشانه تاثیر کم تجربه کاربری در سازمان است. نتایج این پرسشنامه نشان داد که به عقیده برخی از طراحان، تجربه کاربری بخشی توسعه نیافته سازمان ها است و می تواند یک عامل خطر برای سازمان ها باشد.
در ادامه به عواملی می پردازیم که تاثیر کم یا زیاد بر تجربه کاربری در سازمان دارند.
کارکنان طراحی تجربه کاربری (UX).
این موضوع مربوط به موقعیتی است که سازمان در مورد تجربه کاربر قائل است. تجربه کاربری معمولاً شامل بخشهای مختلفی مانند محصول، بازاریابی، فناوری و حتی عملیات میشود. بنابراین، برای بسیاری از سازمان ها، به عنوان یک چالش در نظر گرفته می شود که در آن تجربه کاربر باید قرار گیرد. با مراجعه به دادههای بهدستآمده، مشخص میشود که استاندارد مشترکی وجود ندارد و تیمهای طراحی تجربه کاربری بهطور متفاوتی در بخشهای فوق توزیع شدهاند.
البته در پرسشنامه هایی که تاثیر تجربه کاربری در سازمان را بالا ارزیابی می کردند، تیم طراحی تجربه کاربری به طور مستقل در یک بخش طراحی یا یک بخش تجربه کاربری قرار گرفتند.
شاخص مهم دیگر نسبت طراحان به مهندسان است. در سازمان هایی که تجربه کاربری تأثیر زیادی بر سازمان داشت، این نسبت بین 1/20 و 1/4 بود، در حالی که در سازمان هایی که تجربه کاربری تأثیر کمی داشت، این نسبت اغلب کمتر از 1/20 بود. نسبت بالاتر نشان دهنده قدرت مدیران و رهبران طراحی UX، بودجه بیشتر آنها و قدرت بیشتر تیم های طراحی UX در مقایسه با سازمان هایی با نسبت کمتر است. همچنین در این سازمان ها تجربه کاربری برای مدیران بالادست اهمیت بیشتری دارد و در نتیجه تاثیر بیشتری بر سازمان می گذارند.
فرآیند طراحی تجربه کاربری (UX).
فعالیتهایی مانند طراحی دیجیتال، شناسایی کاربر، نمونهسازی اولیه و آزمایش، پایههای طراحی تجربه کاربر هستند. اما علاوه بر این موارد، موارد بیشتری نیز وجود دارد و سازمان هایی که تأثیر زیادی بر تجربه کاربر دارند، این را درک کرده اند. طراحان حرفهای تجربه کاربر، که تأثیر تجربه کاربر را بالا ارزیابی کردهاند، گزارش دادند که در سازمان آنها، فرآیند طراحی تجربه کاربر شامل کار مقدماتی و شکلدهی بیشتر است. فعالیت هایی که استراتژی، الزامات و استانداردهای کیفیت را بیان می کنند. اتفاقی که در زمینه طراحی تجربه کاربری در سال 2016 می افتد این است که طرح های دیجیتال و روند روتین آن جزو حداقل هاست. در واقع، مزایای اصلی تجربه کاربری ناشی از توانایی متخصصان طراحی تجربه کاربری برای رونق بخشیدن به استراتژی محصول و خدمات با دید صحیح و واقعی از نیازهای کاربر یا مصرف کننده است. یک متخصص طراحی تجربه کاربری باید آنچه را که ارائه می دهد در طول زمان تکامل دهد تا ارائه هایش ماندگار شود و همیشه آنها را مطلوب نگه دارد.
این در حالی است که در سازمان هایی که تجربه کاربری تاثیر کمی دارد، تجربه کاربری در همان سطح طراحی وب سایت، فعالیت های بازاریابی که امروزه جزئی از الزامات ورود به دنیای تجارت است، باقی می ماند و وارد سطوح بالاتر و استراتژی های کلان سازمان نمی شود.
تاثیر تجربه کاربر (UX).
همه این شاخص ها و فعالیت ها اگر به نتیجه نرسند بی فایده است. در عمل، تعداد بسیار کمی از کارشناسان در این زمینه می توانند با قاطعیت بگویند که توانسته اند تأثیر فعالیت های خود را بر درآمد سازمان یا شرکت بسنجند. با این حال، هنوز تیمهای طراحی تجربه کاربری بسیار مؤثری وجود دارند که کار را برای تعیین کمیت موفقیت و استفاده از آمار آغاز کردهاند. اگر از طراحان موفق بپرسید که طراحی شما چه تاثیری بر تجربه کاربری شما داشته است، آنها به شما خواهند گفت که افزایش درآمد، افزایش نرخ تبدیل، افزایش ارزش مشتری و غیره است. اما تیم های ناکارآمد با بهانه هایی مانند سرعت ایجاد تغییرات آنقدر بالا که زمان یا منابع لازم برای اندازه گیری نتایج یا بهانه های مشابه را نداریم به این سوال پاسخ نمی دهند.
بزرگترین تفاوت بین طراحی تجربه کاربری موثر و طراحی تجربه کاربری کمتر موثر را می توان در حوزه رضایت و رفتار مشتری مشاهده کرد. در سازمان هایی که تجربه کاربری تأثیر زیادی بر سازمان دارد، بر سنجش رابطه بین تجربه کاربر و موضوعاتی مانند رضایت و رفتار مصرف کننده و تأثیر تجربه کاربر بر آنها تأکید بیشتری می شود، در حالی که در سازمان هایی که تجربه کاربر تأثیر کمی دارد، تأکید بیشتری بر کاهش هزینه ها می شود.
تجزیه و تحلیل تجربه کاربر (UX).
این تفاوت جزئی به نظر می رسد، اما ریشه در تفاوت در نحوه رویکرد به مفاهیم و اصول طراحی تجربه کاربری دارد. آیا سازمان طراحی تجربه کاربری را به عنوان ابزاری برای ایجاد کارایی و کنترل هزینه ها می بیند؟ چنین سازمانی بیشتر بر رفع اشکالات، کاهش کلیک ها و غیره تمرکز می کند. به صورت عملی از سوی دیگر، سازمانی که تجربه کاربری را به عنوان اهرمی برای ایجاد ارزش رقابتی مینگرد، انتظار دارد تلاشهایی در حوزه تجربه کاربری به مشتریانی راضیتر و شادتر منجر شود.
این بدان معناست که این سازمان ها با ایجاد بخش تجربه کاربری قدرتمند و تمرکز پتانسیل طراحی دیجیتال خود بر روی این موضوع، طرح های کاربر محور را برای رشد کسب و کار خود هدف قرار می دهند. شرکت هایی که در طراحی تجربه کاربری به صورت شکسته کار می کنند نیز نمی توانند انتظار موفقیت چشمگیری داشته باشند. از این گذشته، ما در دنیای دیجیتال زندگی می کنیم و طراحی تجربه کاربر برای مدت طولانی بخشی جدایی ناپذیر از آن جهان خواهد بود.
حسین
ممنونم بابت مطلب قشنگتون
2023-08-04 01:35:26
ممنونم بابت مطلب قشنگتون